باسلام

از این كه به وبلاگ من آمدید خیلی خوشحالم و از شما تشكر میكنم.

امیدوارم ازجوك های وبلاگم خوشتان بیاید

لطفاً نظر نداده در پایین صفحه و شركت نكرده در نظر سنجی از وبلاگ خارج نشوید

به یه نفر میگن حالت چطوره؟میگه تازه موكتش كردم

به یه نفر میگن ایمیل داری؟میگه ممنون تازه صرف كردم

یه معلم به دانش آموز میگه این فعل رو صرف كن.میگه خیلی ممنون اشتها ندارم

یه معلم به شاگردش میگه دریای خزر دریاست یا دریاچه؟شاگرد میگه شما جواب رو میدونید؟معلم میگه خوب بله.شاگرد میگه اگه میدونی چرا از من سؤال میكنی وقت كلاس رو میگیری

معلم:پنج را با چه جمع كنیم بشود پنجاه شاگرد آقا اجازه با« آه»

به یه گربه میگن چه میوه ای رو دوست داری؟گربه میگه:میوز میوز

دوتا هزار پا همدیگر رو بغل میكن میشن زیپ

یه هزارپا میره مهمونی تا كفشاشو در میاره مهمونی تموم میشه

یه خنگه میره مسابقه قرایٌت قرآن شلوار ورزشی می پوشه

یه نفر بی هوا میره تو اتاق خفه میشه

معلم نقاشی:میتوانی یك گاری بكشی؟دانش آموز:نه آقا كار من نیست.كار اسب است كه گاری بكشد

معلم:پسرم با آجر یه جمله ی قشنگ بساز.دانش آموز:آقا اجازه با آجر فقط خانه میسازند نه جمله

یه معلم شاگردش را پای تخته آورد و به او گفت شكل یك میكروب را رسم كن.بعد از چند لحظه معلم به شاگرد گفت پس چرا نمی كشی؟شاگرد گفت كشیدم آقا ولی خیلی ریزه و باید شما با میكروسكپ ببینید

به یه نفر میگن امام رضا رو چجوری كشتن؟میگه نامردا تو حرمش بمب گذاشتن

یه خنگه میره نجف میگه یا امام رضا قربون دست بریدت.كی ظهور میكنی.خسته شدم از بس اومدم قم و برگشتم

یه نفر به دوستش كه خیلی حرف میزده میگه تو خفه نمی شی؟دوستش میگه نه من شنا بلدم

یه بار یه نفر به دوستش میگه از كی تا حالا حمام نرفتی؟میگه از وقتی كه معلممون گفت امیر كبیرو تو حموم كشتن

یه نفر از بچش می پرسه:پسرم سلطان حسین چگونه بر تخت نشست؟پسره میگه چهار زانو

یه معلم از شاگردش می پرسه:شاه عباس چگون آدمی بوده؟شاگرد بلد نبوده میگه:آقا خوب نیست پشت سر مرده حرف بزنیم

یه نفر سرش میخوره به شیشه میگه عجب هوای سفتی

آیا میدانید فرق تفنگ با مسلسل چیه؟تفنگ مثل حرف زدن مردهاست و مسلسل مثل حرف زدن زن ها

به یه نفر میگن گل توی گلدون چه جوری تنفس میكنه؟میگه از ته گلدون

یه مگس داشته كت و شلوار می پوشیده ازش میپرسند چه خبره؟میگه مگه نمی دونی سر كوچه یه نفر ریده

دوتا سوسك باهم ازدواج میكنن ماه عسل باهم میرند تؤالت فرنگی

یه خسیس داشته گریه میكرده بهش میگن چی شده؟میگه یه دندونهشونم شكستهمیگن خوباشكالندارهمیگهآخهآخرین دندونش بود

یه پرگار ضربه مغزی مستطیل میكشه

یه نفر میخواسته به فلسطینیا كمك كنه.براشون سنگ پست میكنه

یه نفر مسجد میسازه هر كاری میكرده هیچ كس نمی رفته اونجا.آخرش یه تابلو میزنه مینویسه نماز صبح یك ركعت بدون وضو

یه نفر مغازشو باز میكنه میگه:بسم الله الرحمن الرحمیم میبینه دزد همه چیزاشو برده در مغازه رو می بنده میگه صدق الله علی العظیم

پلیس جلوی یه خنگو میگیره:میگه گواهینامه.كارت ماشین.بیمه ماشین خنگه میگه چیكار كنم جمله بسازم

پایان

كجا بابا هنوز نظر مونده

نویسنده :علیرضا داوری